رهگذر

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است


عـاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب ،داشتن سر عجب است
تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک
سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است

  • مهندس سعید وثوق


باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است

بحر آرام دگرباره خروشان شده‌ است
ساحل خفته پر از لؤلؤ و مرجان شده ‌است

  • مهندس سعید وثوق



شب تار من خدایا زچه رو سحر ندارد

مگر این عزیز زهرا ز دلم خبر ندارد

تو به من مگر نگفتی , غم دل به او بگویم

غم دل بگفتم اما به من او نظر ندارد

  • مهندس سعید وثوق
#include using namespace std; int main () { cout << "Hello World!"; return 0;